مخالفت روزنامه اصلاح طلب “ابتکار” با اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی
- توضیحات
- منتشر شده در یکشنبه, 24 فروردين 1393 20:12
آذوح: روزنامه “ابتکار” از جمله روزنامه های اصلاح طلب می باشد که در آخرین شماره ی خود با درج مقاله ای به قلم “سالار سیف الدینی” با پارادوکسگویی هایی مغرضانه مخالفت خود با بحثهای پیش آمده در خصوص اجرای اصل ۱۵ قانون اساسی را بیان نمود.
به گزارش “آرازنیوز” این روزنامه با درج این مقاله پیشنهاد داده است که تنها تاریخ وجغرافیای محلی در مدارس به زبان فارسی تدریس گردد.
متن این مقاله به شرح ذیل است:
اجرا یا عدم اجرا اصل ۱۵؛ مسئله این است- سالار سیف الدینی
اصل پانزده قانون اساسی یکی از اصول مبهم است که اتفاقا کم ترین پژوهش جدی پیرامونش دیده میشود و بیشتر دستمایه دعاوی سیاسی و انتخاباتی بوده است.
در خصوص پیشینه تصویب این اصل نیز اظهارات و ادعای ضدو نقیضی وجود دارد. گروهی آن را طرح جریانهای قومی متمایل به شوروی در اوایل انقلاب میدانند که از طریق مقدم مراغه ای به مجلس خبرگان پیشنهاد داده شده است.
گروهی دیگر معتقدند که اصل پیش نویس اولیه این اصل در واقع به شکل دیگری بوده است که در آن دوره در قالب اصل ۲۱ مطرح شده بود ولی در صحن علنی در قالب اصل ۱۵ به تصویب رسید. نکته اینجا است که ظاهرا متن اولیه دارای صراحت بیشتری بوده و فراز پایانی آن صراحتا از تدریس زبانهای محلی در مدارس صحبت میکرد ولی در رایزنیهایی که در کمیسیون غیرعلنی صبح مجلس صورت پذیرفته، عبارت تدریس زبان محلی به تدریس «ادبیات» تقلیل یافته است.
شکل نهایی اصل پانزده که به شکل قانون درآمد مقرر کرد: «زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان باشد. ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است».
ظرایف
در واقع این اصل دارای ۲ بخش عمده است. بخش نخست در خصوص حکم آمره قانون مبنی بر رسمیت زبان فارسی در اسناد دولتی و اداری و دوایر دولتی و کتابهای درسی است.
بر این اساس تمامی مراودات مکتوب اداری در ایران میبایست به زبان فارسی صورت گیرد که قانونگذار از صفت «مشترک» برای آن استفاده کرده است. در همین راستا بر اساس ماده۵۱ قانون آیین دادرسی مدنی، کلیه دادخواستها میبایست به زبان فارسی تقدیم دادگاه شود:«دادخواست باید به زبان فارسی نوشته شود» در غیراینصورت دادخواست به جریان نمیافتد.
صورت جلسات دادگاهها و نشستهای رسمی و دولتی نیز لاجرم میبایست به این زبان نوشته و تحریر شود. به نظر میرسد پیشینه هزار ساله زبان فارسی در دیوان سالاری ایران که در دورههایی وارد سیستم دیوانی خلافت اسلامی، عثمانی و سپس هندوستان شده بود، فارسی را تبدیل به یک زبان مناسب و با ظرفیت برای استفاده در امور دیوانی و دولتی نموده است. ویژگی مهم دیگر این زبان، ملی و مشترک بودن آن در بین ایرانیها است. زیرا هر یک از مناطق کشور (حتی در استان فارس) دارای یک زبان محلی نیز هستند که تنها در حد همان زبان محلی قرار دارند و برای مراودات رسمی مورد استفاده قرار نمیگیرند.
بخش دوم اصل ۱۵ دارای دو حکم جدا در خصوص «رسانه» و «مدرسه» است و یک حالت« استثنایی» و شاید بتوان گفت غیررسمی را توضیح میدهد.این واقعیت از کلمه «ولی» قابل استنباط است به این ترتیب که «ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در رسانههای گروهی و مطبوعات آزاد است ».
این بخش از اصل ۱۵ هم اکنون در حال اجرایی شدن توسط دولت از طریق صداوسیما است. مطبوعات نیز از نظر قانونی مشکلی در انتشار به زبان محلی ندارند. بخش اخیر اصل ۱۵ نیز به همان شکل مقرر میدارد، تدریس ادبیات آنها (زبانهای محلی) در مدارس آزاد است.
به نظر میرسد جنجالی ترین بخش این اصل نیز همین فراز باشد. پیرامون بخش دوم اصل ۱۵ با عنایت به صورت مذاکرات مجلس ذکر چند مورد ضروری به نظر میرسد و میتواند نگاهی شفاف تر و روشن تر در خصوص منظور مقنن ارائه دهد:
در متن پیش نویس که به کمیسیون مجلس خبرگان(غیر علنی) در قالب اصل ۲۱ ارائه شد، از تدریس به زبان محلی صراحتا یاد شده بود. این متن بعدا از سوی کمیسیون تعدیل شده و به شکل متن پیش نویس درآمد تا در صحن علنی مجلس مورد بررسی قرار گیرد. این موضوع اماره ای است بر اراده قانونگذار مبنی بر عدم حکم به تدریس زبان و محدود ساختن این امر در حد ادبیات.
عبارت «قومی» در بخش دوم ماده یعنی: استفاده از زبانهای محلی و قومی در… با تاکید خالاتیان نماینده ارامنه به تصویب رسید. خالاتیان ضمن ایراد به پیش نویس اظهار داشت که ارامنه در یک محل مجتمع نیستند تا عبارت زبان محلی شامل حال آنان شود.
قانونگذار استفاده از ادبیات زبانهای محلی را آزاد عنوان کرده است نه خود زبانهای محلی. مستنبط از شیوه تحریر جمله اخیر اصل ۱۵ نیز همین است. « استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانههای گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است». در غیر اینصورت نحوه نگارش اصل میتوانست به این صورت باشد «استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات،رسانههای گروهی و مدارس در کنار زبان فارسی آزاد است». یعنی مقنن میتوانست با یک واو عطف، از حشو «و تدریس ادبیات آنها در مدارس» خودداری نماید زیرا عبارت «زبان» در جمله قبلی ذکر شده بود. در حالی که به نظر میرسد قانونگذار تعمدا و به وضوح، حکم قبلی را با کلمه «ادبیات» تخصیص زده است. سیدحسن آیت از اعضای مجلس خبرگان قانون اساسی پس از قرائت متن اولیه به این موضوع اشاره کرده میگوید: «این مطلب که در این اصل آمده بیشتر مربوط به تدرس ادبیات است که بتوانند تدریس کنند وگرنه خود به خود آزاد است».
تمامی کتابهای درسی کشور ایران که زیر نظر وزارت آموزش و پرورش منتشر میشوند بر اساس اصل ۱۵ باید به زبان فارسی نگاشته شوند (: کتب درسی باید به این زبان باشد). در طول مذاکرات تاکید مکرری بر فارسی بودن «کتب درسی» از سوی خبرگان صورت گرفته و مقنن به دفعات این دغدغه را مطرح کرده است. از آن جمله ربانی شیرازی،مکارم شیرازی،موبد شهرزادی،حجتی کرمانی و…بودند. بنابراین انتشار کتاب درسی به غیر از زبان فارسی بر خلاف روح و نص صریح اصل ۱۵ است.
نکته مهم دیگری که در بررسی روند این اصل به چشم میخورد عدم مشارکت خبرگان آذری،ُرد و… در آن است. حال آنکه خالاتیان و مولوی عبدالعزیز نماینده ارامنه و اهل سنت (هر دو اقلیت مذهبی) در روند تصویب اصل مشارکت جدی دارند.
۷ – به هنگام نهایی شدن بررسی این اصل مولوی عبدالعزیز، در مقام سوال اظهار میدارد، اگر کسی بخواهد عربی یا بلوچی بخواند آیا دولت برای او معلم عربی میگیرد یا خیر؟
نائب رئیس مجلس نیز در پاسخ وی اظهار میدارد بله، دولت موظف است، وقتی آنها حق داشتند این زبان را تدریس کنند دولت موطف است چیزی را که آنها حق دارند،برایشان تهیه کند. اما این حکم وارد اصل ۱۵ نشده و همچنان عبارت تخصیصی «ادبیات آنها» باقی میماند. امروزه عده ای با استناد به این محاوره معتقدند که اصل ۱۵ اجازه تدریس زبانهای محلی را صادر کرده است. با این وجود به نظر نمیرسد که این مسئله رنگی از واقعیت داشته باشد. زیرا بر اساس مقدمات حقوقی اولا اجتهاد در برابر نص جایز نیست، دوم اینکه معتبرترین منبع حقوق، نص است نه تفسیر یا دکترین. در جایی که نص وجود دارد از دکترین استفاده نمیکنند. درست است که به هنگام ابهام در منظور قوانین میتوان به صورت مذاکرات رجوع نمود، اما نص به طور قاطع رافع ابهام است و در مقام تعارض نص و تفسیر(در اینجا از طریق صورت مذاکرات) نص ترجیح دارد زیرا آخرین اراده قانونگذار را نشان میدهد.
بنابراین با وجود نص «تدریس ادبیات آنها » که به جای «تدریس زبان» در اصل گنجانیده شده است(همانطور که در شماره ۳ گفته شد)، نمیتوان به دکترین -که صورت مذاکرات نیز بخشی از آن است- مراجعه کرد.
چه کسی مکلف است؟
بخش اخیر اصل ۱۵ اشعار میدارد تدریس ادبیات آنها(زبانهای محلی و قومی) در مدارس آزاد است. پرسش اینجا است که آیا میتوان از «عبارت آزاد است» تکلیف استنباط نمود یا خیر؟ در نگاه اول به نظر میرسد با توجه به انحصاری بودن آموزش و پرورش رسمی در دولت امکان چنین برداشتی است. یعنی زمانی که بحث از مدارس است دولت موظف به تدریس ادبیات میشود. از سوی دیگر با وجود مدارس خصوصی و غیردولتی در کشور چنین به نظر میآید که امکان تدریس این مواد درسی شامل ادبیات محلی در مدارس از اعداد وظایف دولت خارج و به عهده مدارس خصوصی گذاشته میشود.
به این ترتیب حتی اگر بخش اخیر اصل ۱۵ تفسیر به تدریس زبان محلی شود(که از نظر نگارنده اینطور نیست)، وظیفه آن بر دوش دولت نیست بلکه مدارس خصوصی و آموزشگاههای زبان مجاز هستند تا به تدریس این رشته از علوم بپردازند. این نگاه از آن جا نیز ناشی میشود که تعدد زبان محلی در ایران بسیار زیاد و هر ناحیه ای برای خود زبان محلی ویژه ای دارد و این شائبه وجود دارد که دولت به عنوان عالی ترین سازمان فراگیر در کشور در صورت ورود به این وادی قادر به اجرای عدالت نباشد.
تنها در یک نمونه دستکم چهار گونه از زبان کردی در ایران قابل شناسایی است. در حوزههای مرکزی نیز زبانهای شیرازی،سنگسری،کاشانی،زبانهای محلی خراسان،در جنوب زبان بندری،بختیاری،لری،لکی و… وجود دارد. در برخی حوزههای جغرافیایی مانند آذربایجان غربی نیز شاهد تعدد زبانهای محلی هستیم که شامل آذری،کردی،آشوری و ارمنی میشود.
بنابراین به نظر میرسد در یک نگاه واقع گرایانه پرداختن دولت به تدریس زبانهای محلی بدون اعمال تبعیض امکان پذیر نیست. اما بخش خصوصی بر اساس قانون عرضه و تقاضا میتواند نسبت به این مسئله توجه نماید.
تدریس به زبان مادری یا تدریس زبان مادری
با توجه به حکم صریح اصل ۱۵ موضوع تدریس به زبان مادری مدارس کشور منتفی است. اصولا چنین رویه ای نیز در هیچ کشور معتبری به جز چند کشور افریقایی مانند نیجریه و اتیوپی(که فاقد پیشینه کشورداری دقیق هستند) وجود ندارد. بر اساس قانون اساسی نیز کتب درسی باید به این زبان باشد.
در تفسیر موسع از قانون ممکن است، این نتیجه حاصل آید که دولت موظف است،چند فصل درسی در کتاب ادبیات فارسی (با عنایت به عبارت: تدریس ادبیات آنها در کنار زبان فارسی آزاد است) به عنوان آشنایی دانش آموز با زبان محلی به صورت اختیاری(با توجه به عبارت آزاد است و رویه حقوق بینالملل و یونسکو) تدریس نماید. اما با توجه نمود که هیچ اعلامیه، کنوانسیون و سند بینالمللی الزام آوری وجود ندارد که دولت را مکلف و موظف به تدریس زبانهای محلی کرده باشد. حتی سند چشم انداز یونسکو تحت عنوان مواضع آموزشی یونسکو در سال ۲۰۰۳ تاکیدی بر ضرورت تدریس زبانهای محلی به وسیله نظام آموزش و پرورش نداشته و فقط توصیههایی در خصوص جلوگیری از زبانهای در معرض خطر کرده است.
پبشنهاد نگارنده در خصوص توجه به فرهنگ ویژه اقوام ایرانی توجه به عناصر عینی حیات و زندگی فرهنگی مانند تاریخ و جغرافیا است. تدریس تاریخ محلی نواحی که سرشار از افتخار است و همچنین آشنایی بیشتر دانش آموزان با جغرافیای محلی و استانی در عین حال که فاقد آسیبهای چالش زای ناشی از محلی گرایی است میتواند نسل جوان را با عوامل عینی حیات فرهنگی آشنا سازد.
نسخه شماره ۴۸۵۷ – ۱۳۹۳/۰۱/۲۴ – یک شنبه ۲۴ فروردین ماه