رهبری که دیگر نصیحت نمی‌خواهد

آذوح: مرتضی کاظمیان
انتخاب حجت‌الاسلام سید علی خامنه‌ای به رهبری جمهوری اسلامی، برای همه ـ و حتی خود وی ـ غیرمترقبه بود. این را جانشین آیت‌الله خمینی در «مراسم بیعت ائمه‌ی جمعه» با رهبر جدید، خود توضیح می‌دهد؛ «آنچه که در خصوص تعیین رهبر واقع شد و بار این مسئولیت بر دوش بنده‌ی کوچک ضعیف حقیر گذاشته شد، برای خود من حتّی یک لحظه و یک آن از آنات گذشته‌ی زندگی، متوقع و منتظر نبود. اگر کسی تصور کند که در طول دوران مبارزه و بعدا در طول دوران انقلاب و مسئولیت ریاست قوه‌ی اجرایی، حتی یک لحظه در ذهن خودم خطور میدادم که این مسئولیت به من متوجه خواهد شد، قطعا اشتباه کرده است. من همیشه خودم را نه فقط از این منصب بسیار خطیر و مهم، بلکه حتی از مناصبی که به مراتب پایین‌تر از این منصب بوده است ـ مثل ریاست جمهوری و دیگر مسؤولیتهایی که در طول انقلاب داشتم ـ کوچکتر می‌دانستم
آنکه از فردای درگذشت رهبر انقلاب اسلامی، و از ۱۵ خرداد ۱۳۶۸ بر جایگاه رهبری جمهوری اسلامی تکیه زده، در همین دیدار* تصریح می‌کند: «من همین الان خودم را یک طلبه‌ی معمولی و بدون برجستگی و امتیازی خاص می‌دانم؛ نه فقط برای این شغل باعظمت و مسئولیت بزرگ، بلکه برای مسئولیت‌های به مراتب کوچک‌تر از آن، مثل ریاست جمهوری و کارهای دیگری که در طول این ده سال داشتم
این گزارش که رهبر جدید و ۵۰ ساله‌ی جمهوری اسلامی تاکید می‌کند «صادقانه» بیان می‌شود، در نخستین اظهارنظرهای حجت‌الاسلام خامنه‌ای که دیگر «آیت‌الله» شده و رهبر نظام، با ادبیات گوناگون و به تکرار، بازتاب می‌یابد.
به‌عنوان نمونه، وی در نخستین دیدار رسمی با نخست وزیر وقت (میرحسین موسوی) و هیئت وزیران، تاکید می‌کند: «من طلبه‌ای کوچک و مشحون به انواع قصورها و نقص‌ها و کاستی‌ها هستم. به‌هرحال مسئولیتی به من محول شده است... یقیناً بدون کمک آحاد عظیم‌الشّأن مردم و مدیران کشور، انجام این مسئولیت امکان‌پذیر نیست
با همین نگاه است که رهبر جمهوری اسلامی در نخستین دیدار خود با اعضای وقت شورای نگهبان از «نصایح بلیغه»ی آنان تشکر می‌کند و ابراز امیدواری می‌نماید تا «بتوانم ان‌شاءالله این نصایح و امثال آنها را به‌کار بندم؛ زیرا جز عمل کردن به نصایحی که متخذ از سرچشمه‌ی وحی و الهام الهی است، راه نجاتی وجود ندارد
وی در همین دیدار ـ که کمتر از یک هفته پس از انتخابش به مقام رهبری جمهوری اسلامی صورت گرفته ـ خطاب به اعضای شورای نگهبان، می‌گوید: «ان‌شاءالله باز هم در آینده ما را از نصایح و بیاناتتان مستفیض خواهید کرد
مشابه همین اظهارنظر در نخستین دیدار اعضای جامعه روحانیت مبارز تهران ـ که آقای خامنه‌ای از همراهان قدیمی آن محسوب می‌شد ـ اظهار می‌شود. رهبر جدید جمهوری اسلامی رویکرد مشارکت‌جویانه‌ای را ابراز می‌کند: «از این‌که فرمودید به من در انجام این مسئولیت سنگین کمک خواهید کرد، عمیقا تشکر می‌کنم
منتخب مجلس خبرگان رهبری در  " دیدار با اعضای این مجلس در مردادماه ۱۳۶۸ نیز ملاحظه‌ای مشابه را مورد اشاره قرار می‌دهد: «نکته‌‌ای که برای من در درجه‌ی اول مهم است، همین نکته‌‌ای است که فرمودند؛ یعنی همکاری و کمک و همفکری از سوی همه‌ی آقایان محترم و بقیه‌ی کسانی که در سطح کشور از مسئولیتی در چشم مردم و در نزد پروردگار برخوردارند
او همچنین در این دیدار تصریح می‌کند که «بعد از عنایت و تفضل الهی، اتکاء و امید به شما آقایان محترم و بزرگوار و چهره‌‌های موجه روحانی و اساتید امت و ملت است که کمک و راهنمایی و همفکری و همکاری شما، مطمئنا کارها را آسان و نتایج را نزدیک خواهد کرد
اما در روندی معنادار، رهبر جدید جمهوری اسلامی به‌تدریج و البته به‌سرعت، تغییر ادبیات و رویکرد می‌دهد. تنها یک سال بعد، آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار با اعضای مجلس خبرگان از موضع و ارتفاعی متفاوت با سال گذشته، ملاحظات و پیشنهادهای خود را مطرح می‌کند. این در حالی است که مجلس مزبور وظیفه بررسی و ارزیابی عملکرد رهبر را عهده‌دار است.
او هرچند در این دیدار می‌گوید که «من قصد ندارم که در مجمع شما بزرگان و اَعلام و معلمان اخلاق و اخلاص، نصیحت اخلاقی بکنم»، اما زبان به نصیحت مجلس خبرگان رهبری می‌گشاید و از «باید»هایی می‌گوید؛ ازجمله این‌که «باید همه‌ی همتمان را در این متمرکز بکنیم که وظیفه‌ی الهی را تشخیص بدهیم و بر طبق آن عمل کنیم»، و یا این‌که «باید همان رابطه‌ی مستحکم بین مردم و مسؤولان باز هم مشهود و محسوس باشد. معلوم است که نقش علمای اعلام و بخصوص امثال شما آقایان در ایجاد و حفظ و تقویت و ادامه‌ی چنین چیزهایی، غیرقابل انکار است
وی همچنین پیشنهادهایی در مورد سازمان کاری مجلس خبرگان ارائه می‌کند، و نیز خطاب به اعضای این مجلس می‌گوید: «راجع به انتخابات خبرگان و وظیفه‌ی مردم در این مورد، مطالبی هست که در هنگام خودش عرض خواهم کرد
قابل اشاره است که روحانیان پرسابقه‌ و برجسته‌ای چون مشکینی، امینی، صانعی، موسوی اردبیلی، آذری قمی، خزعلی، واعظ طبسی، موسوی خویینی‌ها، جوادی آملی، نورمفیدی، مومن، طاهری خرم‌آبادی، ربانی املشی، محمدی گیلانی، و هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگان آن مقطع زمانی حضور داشتند.
روند صعودی سیر حجت‌الاسلام خامنه‌ای در جایگاه رهبری و ولایت مطلقه فقیه، و سخن گفتن از موضع بالا و متفاوت، چند ماه بعد و در اسفند ۱۳۶۹ بیشتر خودنمایی می‌کند. این‌بار آیت‌الله خامنه‌ای در دیداری دیگر با اعضای مجلس خبرگان، از «وظیفه»ها و «باید»ها و «نکته»هایی می‌گوید که غفلت از آنها جایز نیست: «وظیفه‌ی همه، به‌خصوص چهره‌های موجه و علما و روحانیون و شخصیت‌های علمی، توجه به سه نکته است و این سه نکته در شرایط فعلی باید مورد نهایت اهتمام واقع بشود و همه‌ی برنامه‌ها و گفته‌ها و اظهارات، با توجه به این سه نکته شکل بگیرد. امروز غفلت از این سه نکته، حقیقتاً جایز نیست...»
بی‌نیاز از نصیحت
سیر «مطلقه» شدن و البته ـ هم‌زمان ـ بی‌نیازی رهبر دوم جمهوری اسلامی به مشاوره‌ی دیگران و ملاحظات منتقدان، به‌گونه‌ای فزاینده طی شد. آن‌که در ابتدای رهبر شدن خود را نیازمند «نصیحت» می‌خواند، گام به گام، منتقدان و نصیحت‌گران را به حاشیه راند. بی‌اعتنایی آیت‌الله خامنه‌ای به نصیحت‌ها و توصیه‌ها و تذکرها، بدان‌جا رسید که یک دهه بعد، نه تنها به نامه‌ی مشفقانه و نقادانه‌ی دکتر یدالله سحابی هیچ اعتنایی نکرد، بلکه نشاط، روزنامه‌ی منتشر کننده‌ی نامه به تیغ «توقیف»، ترور شد.
زنده‌یاد دکتر سحابی (یار دیرین مهندس بازرگان، و عضو موسس نهضت آزادی ایران) در این نامه از رهبر جمهوری اسلامی خواسته بود، «آمران و عاملان جنایت حمله به کوی دانشگاه را به پای میز محاکمه بکشاند»؛ از «رفتار جناحی» دست بردارد و رفتار دستگاه قضایی و صداوسیما و شورای نگهبان را مورد نقد و اصلاح قرار دهد؛ از مدیریت فراقانونی دست کشد؛ مدیریت نیروی انتظامی را به قوه مجریه واگذار کند؛ و به تحقق و تکوین مجلسی مردمی با حذف نظارت استصوابی، یاری رساند.
دکتر سحابی به آیت‌الله خامنه‌ای نوشته بود: «آرزو می‌کنم که پیش از آنکه آتش فتنه به ارکان نظام سرایت کند و راه اصلاح بسته شود، تعارضات در مدیریت کشور و حاکمیت و مردم را به تفاهمی پایدار که مورد رضای خدا و خلق او باشد تبدیل نمایید
پاسخ رهبر جمهوری اسلامی اما ـ چنان‌که آمد ـ بی‌تفاوتی و بلکه «قهر» (توقیف روزنامه نشاط) بود. طرفه آن‌که پس از درگذشت دکتر سحابی در فروردین ۱۳۸۱، آیت‌الله خامنه‌ای با انتشار پیام تسلیتی، به تجلیل و تکریم شخصیت دکتر سحابی، پرداخت و نوشت: «مرحوم دکتر سحابی، مردی با ایمان، با حقیقت، خوش‌روحیه و مقاوم بود. در دوران نظام جمهوری اسلامی پس از مقطعی که وی از قوای مجریه و مقننه خارج شد، اختلاف برخی از دیدگاه‌هایش با مسئولان کشور، وی را به وادی بی‌انصافی و غرض‌ورزی سوق نداد. او مردی دیندار و متعبد و درست کردار بود
اما رأس هرم نظام سیاسی از بی‌توجهی خود به نصایح چنین منتقدی، چیزی نگفت...
در رفتاری مشابه، رهبر جمهوری اسلامی نامه‌ی مشفقانه و نصیحت‌های زنده‌یاد دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی (از اعضای ارشد نهضت آزادی ایران) را در سال ۱۳۹۰ بی‌پاسخ گذاشت. تنها واکنش به نامه‌ی توام با تذکر حقوقدانی که پیش از انقلاب، وکالت رهبر جمهوری اسلامی را برعهده داشت، افزایش تهدید نهادهای امنیتی همسو با رهبری، علیه حاج سیدجوادی و خانواده‌اش بود.
تمام ملاحظات و نصایح منتقدان و حتی روحانیان برجسته‌ای که در حوادث پس از انتخابات ۸۸ موضعی متفاوت با رهبر جمهوری اسلامی داشتند نیز به دیوار سخت خورد و با بی‌توجهی و حتی واکنش منفی آیت‌الله خامنه‌ای و دستگاه‌های امنیتی ـ قضایی همراه، روبرو شد.
۲۵سال از رهبر شدن علی خامنه‌ای سپری شده است. در این ربع قرن، شخص اول جمهوری اسلامی هر روز بیشتر از قبل، در جایگاه متکلم وحده ایستاده، و نقد و نصیحتی را مورد اعتنای اثباتی قرار نمی‌دهد. او مشاورانی تعریف شده، برای خود مشخص کرده و تنها کسانی را «خودی» خویش می‌داند که با پروژه‌ها و راهبردهای وی، همدلی و همگامی عملی نشان دهند. انتقادها اما همچنان مطرح می‌شود.
در یکی از آخرین نصایح و توصیه‌ها، چندی پیش حسین میردامادی، قرآن پژوه و استاد دانشگاه ـ که دایی رهبر جمهوری اسلامی است ـ خطاب به وی نوشت: «چقدر خوب است اجازه دهید که نقادان انتقاد سازنده خود به مسئولان را به رهبری نیز تعمیم دهند که رهبری مسئول‌ترین (اگر نگوییم یگانه مسئول) است و در نتیجه شایسته‌ترین فرد برای نقد شدن. این سنت حسنه موجب می‌شود بسیاری از این منتقدان که به این جرم اکنون در زندان به سر می‌برند، آزاد شوند و دیگر به بهانه تضعیف رهبری و نظام، کسی زندانی نشده و مورد ستم قرار نگیرد. من از مدینه فاضله سخن نمی‌گویم، این کار به سادگی شدنی است، اگر اراده‌ای باشد
تأسف‌بار آن‌که رهبر جمهوری اسلامی بر کردار مطلوب خویش می‌رود و سال‌هاست در نزد وی، نشانه‌ای از «اراده» برای شنیدن نقدها و نصایح، مشاهده نمی‌شود.
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn