Warning
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • Error loading component: com_content, Component not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading component: com_content, Component not found.
  • Error loading component: com_content, Component not found.

و ۶ سال چه غریبانه گذشت…- آیدین سرداری نیا

آذوح: وقتی که آستینها را بالا زدم برای چاپ کتابهای منتشر نشده ات با خود گفتم از تجدید چاپ یک اثر منتشر شده و نایاب شروع کنم بهتر است،
چرا که عزم اگر برای چاپ مجدد اثری که یک بار از فیلتر وزارت ارشاد گذشته است جزم شود زودتر جواب می دهد. زمانی که از پله های اداره ارشاد پایین می آمدم در حالی که جواب “غیرمجاز” برای درخواست مجوز کتابت را در دست داشتم مجسمه نقش برجسته سنگ قبرت را برای دومین بار بود که شکسته بودند.
اکنون که برایت می نویسم حالمان خوب است و جای هیچ نگرانی نیست، چرا که کسی حال و احوال ما و کتابهایت را نمی پرسد که بخواهد دردسری هم درست کند. دردسر بزرگ را وقتی که می خواستم یکی از عظیمترین کتابهایت را از چنگال افرادی بی مسئولیت و بی خرد دربیاورم کشیدم، آن زمان از مقابل کتابفروشی ها که می گذشتم می ترسیدم نگاهی به ویترینشان بکنم و شاهد انتشار زحماتت با نام مؤلفی دیگر بر روی جلدش باشم، چرا که همان افرادی که کتابت را قُرق کرده و منتشرش نمی کردند به قدری روی وجدان را سیاه کرده بودند که اگر کتابت را به نام خودشان منتشر می کردند تعجب نمی کردم.آری آرام بخواب چرا که همان افرادی که همیشه از ابراز ارادتت دریغ نمی کردند اکنون حتی جویای تعداد آثار منتشر نشده ات هم نیستند. البته دروغ چرا، روزنامه نگارانی هم بودند که در خانه ات را زدند و می خواستند از طریق مصاحبه با خانواده ات و رهایی متن و پیگیری حاشیه نان صفحه آرایشان را از آجر شدن حفظ کنند، هر چند تعدادشان به انگشتان یک دست هم نرسید و درب خانه ات زیاد به صدا درنیامد تا نکند ما و کتابهایت آرامشمان خدشه دار شود.
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn