بررسی جامعه شناختی نقش زبان و نامگذاری در فرهنگ و هویت - ابوالفضل ملکی زنجانی
- توضیحات
- منتشر شده در سه شنبه, 06 آبان 1393 02:24
مقدمه:
در ابتدا باید به اهمیت و ضرورت زبان، زبان مادری ، نامها و نام گذاریهای اماکن که در مقوله فرهنگ شناخته میشود و موضوع تحقیق میباشد پرداخت.
مقولهای که میتواند تاثیر ژرفی در فرهنگ، تاریخ، ادبیات و حتی زبان داشته باشد. اگر به صورت کلی و علمی مورد مطالعه و تحقیق قرار گیرد و اهمیت آن مورد توجه باشد مطمئنا نقش و سهم بسزایی در فرهنگ و ساختار فرهنگی جامعه خواهد داشت و موجب زنده ماندن اساطیر، شخصیتها و فرهنگ جامعه خواهد شد.
میتوان با توجه به نام و نامگذاریها به چگونگی فرهنگ امروز و دیروز یک جامعه نیز پی برده و همچون یک سند تاریخی از آن استفاده علمی، فرهنگی و تحقیقی نموده و بسیاری از حقایق اجتماعی را نیز از درون آن استنباط نمود. نام و نامگذاری بیتردید وابسته به زبان و ادبیات میباشد و به همین دلیل است که در بحث مذکور زبان جلوهگری بیشتری دارد و به همین دلیل درصد بالایی از متن نوشتاری و تحقیق را به خود خواهد گرفت.
زبان و زبان مادری
بهتر آنست قبل از پرداختن به موضوع مورد تحقیق به ارزش زبان و زبان مادری نیز نگاهی مختصر داشته باشیم. پیدایش زبان را باید در قسمت شاعرانه و لطیف زندگی جستجو کرد، نه در موقعیت خشک، بی روح و عاری از لطف آن. گفتار انسان از یک وضعیت خشک و بی روح نشاٌت نگرفته است بلکه در دوران شباب و سرشار از شادی و نشاط و احساس، تکوین یافته است. در زندگی ابتدایی وقتی پسران و دختران جوان با هم روبرو میشوند فریادهای شادی آفرین آنها به گوش میرسد به طوری که هر یک سعی بر آن دارند که با خوشترین کلام و زیباترین حرکات خویش و بامحبتآمیزترین نگاههای خود نظر دیگری را به سوی خود جلب کنند. زبان درست در همان زمان که انسانها در جلب توجه همدیگر کوشش میکردند پیدایش یافت.
در تمام ادیان دلیل خداگونهای در مورد اعطای زبان به ابناء بشر وجود دارد در بین مسلمانان عقیده بر آن است که خداوند آدم را آفرید و آدم تمام موجودات زنده را نامگذاری نمود و از آن پس همان نامها در نظر گرفته شد. در حدیثی هندی منشاء زبان به خداوندگار «ساراسواتی» همسر برهما، خالق جهان نسبت داده شده است. در نظریههای دیگر منشأ زبان انسان بر اساس مفهوم صداهای طبیعی عرضه شده است و انسان با تقلید از صداهای ایجاد شده در طبیعت، اشیاء و حیوانات موجود در طبیعت توانسته اولین نامگذاریها را انجام دهد و حتی میتواند صداها و نامگذاریهای آغازین زبان از فریادهای طبیعی و معنادار سرچشمه گرفته باشد. بالاخره در طول تکامل انسان زبان او نیز به تکامل رسیده و موجب پیدایش صدها هزار زبان در طول عمر بشریت گردیده و جزء لاینفک وجودی و فرهنگی انسان شده است.
اولین زبان بشریت زبان اشاره و اولین خط نیز خط تصویری بوده است که خوشبختانه اولین خط و زبان بشریت هنوز هم مورد استفاده قرار میگیرد و امروز به عنوان مثال در تابلوهای راهنمایی و رانندگی و سایر علائم میتوان آن را مشاهده نمود. و اولین زبان که همان زبان اشاره است به صورت نوین و امروزی در زبان و گفتار کر و لالها قابل مشاهده است.
خصوصیات ششگانه زبان
۱- جابجایی ۲- قراردادی بودن ۳- خلاقیت ۴- تمایز ۵- دوگانگی ۶- انتقال فرهنگ
همان طور که میدانیم استفادهکنندگان از زبان با استفاده و تکیه بر خصوصیات فوقالذکر زبان دانشهای زبانی خود را بکار میبرند تا بتوانند اصطلاحات، واژهها و جملههای تازهای تولید کنند. و این جنبه اجتماعی زبان به قدری مهم است که نباید از آن چشم پوشی کرد. چرا که به دلایل زیاد گفتار انسان یک هویت اجتماعی است. چه آگاهانه و چه ناآگاهانه موقعی که به کار برده میشود عضویت افراد را در گروههای اجتماعی گوناگون یا جامعههای زبانی مختلف به نحوی نشان میدهد. زیرا زبان منعکس کننده فرهنگ است و روندی را که طی آن زبان از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود به عنوان انتقال فرهنگی توصیف میشود. در اینجا آشکار میشود که زبان منعکس کننده فرهنگ است و وجود جهان بینی را در زبان و فرهنگ یک ملت نمیتوان نادیده گرفت. زبان نعمتی خداوندی است و وسیلهای برای بیان افکار، اندیشهها و احساسات و عواطف انسانی، پیامرسان علوم و فنون و هنرهاست. فقط دشمنان انسانها و انسانیت با زبانها دشمنی میکنند.
ما از روزنه زبان مادری به اطرافمان مینگریم و دنیا را با طرز بیان ویژه زبان مادری نامگذاری میکنیم و این طرز نگاه ما به کائنات را تشکیل میدهد. هر زبانی طرز بیان ویژه خود را دارد و نموداری از اندیشه گویشوران آن نیز میباشد.
اگر ما به یک زبان صبحت کنیم (سیاست یکسانسازی زبانی یعنی کشتن و یا مرگ زبانهای دیگر در مقابل یک زبان) مغز بخشی از قابلیت و خلاقیت زبانی خود را از دست خواهد داد، زبانها با وجود خویشاوندی میان خود به طرقی مختلف جهان را توضیح و منعکس میکند. چندزبانگی دقیقترین بازتاب چند فرهنگی است. نابودی چندزبانگی بیچون و چرا به نابودی چند فرهنگی میانجامد.
ریشهکن کردن زبان یا زبانکشی چه عمداً و چه سهواً یکی از ابزارهای مهم و عمده قومکُشی و به عبارتی فرهنگزدایی از مردمی به شمار میرود که انواع روشهای استعماری بر آن اعمال شده است.
این روند هنوز هم هدف نیمه رسمی دولتهایی است که حقوق اقلیتهای قومی و بومی خود را به رسمیت نمیشناسند و با حذف روزافزون زبانهای محلی از نظام آموزشی زبانکُشی روز به روز سرعت میگیرد.
به دلیل این که هر قوم و ملتی نامگذاریها را بر طبق زبان اصلی و مادری خود انجام میدهد و اندیشهها و باورها، عقاید، احساسات و حوادث تاریخی، نظامی، سیاسی و طبیعی که در پیرامونش رخ میدهد را بر پایه زبان خود منعکس و نامگذاری میکند.
هنگامی که واژهای بیگانه به عنوان اسم، صفت و یا در هر نقش وارد یک زبان میشود، کمکم جای را برای صاحبخانه تنگ میکند و در نهایت سر جایش مینشیند و صاحبخانه میشود و زمانی که واژههای بیگانه در یک زبان بیشتر شود و بیشتر مورد استفاده قرار گیرد، دستور، نحو، صرف و حتی آواشناسی آن زبان را عوض میکند و تاثیر آشکار خود را برجا میگذارد و با ژرفای خود و چندوجهی بودنش همیشه تأثیرگذار بوده و با اندیشه در میآویزد و وابستهی اندیشه گشته و به تکامل خود و انسان و یک جمعیت میانجامد و بیگمان تکامل فردی و اجتماعی به یاری زبان نیز رخ میدهد. پیشرفت و توسعه یک کشور و راهیابی به جهان پیشرفته میسر نیست مگر با توجه به نقش زبان در رشد تفکر یک جامعه. زبان در تشکیل تصورات و تخیلات یک جامعه نقش بسزایی دارد و نوع این تخیلات ملتی را دارای فرهنگ ویژه و منحصر به فرد میکند. چون زبان همیشه در نوع تفکر ما دخالت می کند. به همین دلیل است که به زبان به عنوان موجودی زنده نگریسته میشود. پدیده زیان در هر ملتی ساختاری از جهانبینی و اندیشه و نوع تفکر آن ملت نیز هست که به صورت تکامل یافته به اندیشه و ذهن نسلهای بعد منتقل میشود. زبان گفتاری ضامن بقای ادبیات یک ملت و حلقه اتصال گویشهای گوناگون است. زبان یک پدیدهای است پویا و زنده و همچون رودخانه در جریان دائمی و نو شدن مکرر است و شکی نیست که واژگان یک زبان همانند سلولهای بدن آدمی زاده میشوند. دورانی را سپری میکنند بعضاً از بین میروند و جایگزین میشوند و یا اندکی تغییر معانی جدید را به وجود میآورند. به لحاظ جریان زندگی و در روابط اجتماعی نامها و واژگان جدید تولید شده و به قافله زبان اجتماعی میپیوندند و زبان همیشه در تحول دائمی است اما این تحول به معنای جدایی مطلق از هویت خویش نیست و در واژهسازیها و نامگذاریها باید از امکانات تولیدی خود زبان استفاده کرد.
و به همین دلیل است که باید ترانهها، آهنگها، اشعار، سرودها، نامها و زبان و حتی رقصها که تمیثلها و فرصتهایی هستند که هویت، موجودیت، شخصیت فردی و اجتماعی را نشان میدهند آن گونه که هستند باقی بمانند و پاس نگه داشته شوند.
همان گونه که یک بنای تاریخی به دلیل هویت فرهنگی یک ملت باید پاس داشته شود نام آن بنای تاریخی نیز جزء لاینفک آن بنا میباشد و آن نیز باید همچون خود بنا پاسدارای شود.
زبان که یکی از نمادهای بزرگ و اساسی یک ملت است و یکی از ارکان مهم فرهنگ نیز به شمار میرود و نامها و نامگذاریها نیز از زبان یک ملت زاده میشود و جزء لاینفک زبان به شمار میآید. به طور سادهتر باید چنین مطرح کرد که زبان مادرِ واژگان و واژگان، مادرِ نامها و اسماء میباشد.
نامگذاری
نامگذاری در بین تمام ملل جهان بوده و هست و هر ملتی جهت نامگذاری فرهنگ خاص خود را دارد. اما میتوان مشابهتهایی را نیز میان این آداب و رسوم مشاهده کرد.
نامگذاری انسانها، حیوانات، نباتات، خدایان، اساطیر، اماکن مذهبی، سیاسی، فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و غیره … طی یک مراسم خاص مانند نامگذاری کودکان و نوزادان و طی یک حادثه طبیعی، سیاسی، نظامی، تاریخی و غیره … صورت میگرفته است. و برای نامگذاری، هر ملتی از زبان اصلی و مادری خود کمک میجسته است و طبیعتاً یک ترک یا فارسزبان برای اماکن شهری خود از یک واژه روسی یا اسپانیایی استفاده نمیکرده است مگر در موارد خاص که آن هم میتوانست دلیل خاص داشته باشد که اگر کنکاش کنیم آن نیز مربوط به حوادث تاریخی- سیاسی آن ملت بوده است. خواهیم دید تاریخ و موجودیت هر ملتی را از روی عادات و رسم و رسومهایش به ویژه از نامهایی که برای خود و محیط پیرامونشان انتخاب میکند، میتوان شناخت (البته منظور این است آن نامهایی که خود ملت انتخاب میکنند نه آن نامهایی که برای آنها انتخاب میشود) تاثیر نامها را در حیات سیاسی و اجتماعی ملتها نیز میتوان احساس کرد و همین طور در ساحه ادبیات و فرهنگ نیز میتوان مورد تحقیق قرار داد و ریشه آنها را در فرهنگ و تاریخ به ویژه زبان جستجو کرد.
انسان بعد از رسیدن به تکامل اماکنی را برای حیات انتخاب میکند و بعد نیز انسان بر آن میشود که به اماکن حیاتی خویش نامهایی بر پایه زبان خویش انتخاب نماید ولی ریشهیابی نامها فقط در ساحه فرهنگ و زبان ممکن میباشد. اهمیت نام و نامگذاری نیز در دین اسلام و حتی سایر ادیان به روشنی مطرح شده است. در دین اسلام انتخاب نام نیکو برای فرزندان سفارش شده است و نامگذاری نیز برای خود آداب و رسومی دارد و برای نامگذاری از بزرگان و عالمان طایفه و محله استفاده میکنند و در گوش راست کودک اذان و در گوش چپ او اقامه تلاوت میشود و حتی مجالس جشن و سرور نیز برپا میشود و این اهمیت موضوع نامگذاری را نشان میدهد زیرا نام منتخب تا آخرین روز حیات او و حتی بعد از مرگ او نیز ماندگار است.
و از لحاظ روانشناسی نیز نام در ترکیب شخصیتی انسان بیتاثیر نیست. بزرگان و مخصوصا شاعران برای خود نامهایی به عنوان تخلص انتخاب میکنند و با آن نامها برای همیشه ماندگار میشوند.
اهمیت نامها تا آنجا مهم است که حکومتهای گذشته برای از بین بردن موجودیت، زبان و فرهنگ ملتی شروع به تغییر نامهای مناطق و اماکن آنها میکنند به عنوان مثال در دوره پهلوی به بهانه یکسانسازی زبان و فرهنگ ایران شروع به تغییر نامهای مناطق و اماکن نمودند که آثار آن هنوز هم پابرجاست.
برای مثال چندین مورد از تغییر اسامی مناطق را یادآور میشویم:
نام اصلی —— نام برگردانده شده
تیکان تپه در آذربایجان غربی به تکاب
قوشاچای در آذربایجان غربی به میاندوآب
اورمیه در آذربایجان غربی به رضائیه
توفارغان در آذربایجان شرقی به آذرشهر
قره بولاق در آذربایجان غربی به سیه چشمه
سایین قالا در آذربایجان غربی به شاهین دژ
خییاو در اردبیل به مشکین شهر
اوجان در آذربایجان شرقی به بستان آباد
یاسو(یاسی)کند در بیجار به حسن آباد
آراز بوران – قرهداغ در آذربایجان شرقی به ارسباران
ملک باغی در آذربایجان شرقی به ملکان
قیزکؤرپوسو در آذربایجان شرقی به پل دختر
سویوق بولاق(ساوج بولاغ) در آذربایجان غربی به مهاباد
بین ائو در آذربایجان غربی به بناب
سولدوز در آذربایجان غربی به نقده
سراسکند در آذربایجان شرقی به هشترود
آغ کند در آذربایجان شرقی به کاغذ کنان
هلاکو ایستگاه راه آهن در آذربایجان شرقی به هرزند
میدان چای در آذربایجان شرقی به مهران روند
قره عینی در آذربایجان غربی(ماکو) به سیه چشمه
مانیشان (مانشان) در زنجان به ماهنشان
قره منصور در زنجان به سیاه منصور
شووه در زنجان به شیوه
چهزآوا (چرآوا) در زنجان به چهره آباد
تهز آوا (ترآوا) در زنجان به طاهر آباد
بالقیز داغی در زنجان به کوه بلقیس
قیزیل اؤزن در زنجان به سفیدرود
زنگان چایی در زنجان به زنجانرود
خررهچایی در زنجان به خررود (خرارود)
بایرام بیگ در زنجان به بهرام بیگ
دواس (دویَس) در زنجان به دواسب
اَسکند در زنجان به اسکندر
باری در زنجان به بالارود
بئش یوسقا درگرگان پنج پیکر
تکانلو در سقز به تیکان
حاجیلار در گرگان به دشت مینو
آلتون در سقز به زرینه
جیغاتیچای به زرینه رود
باش بولاق در سقز به سرچشمه
سوماقلی در سقز به سماق ده
قرهقان در سقز به سیاه دشت
قرهنامه در سقز به سیاه نامه
خفاجیه در خوزستان به سوسن گرد
قرهسو به سیاهاب
قرهچر به سیاهچر
قرهگؤل به سیاه گل
قره بوغدا به سیاه گندم
تاتائو چای به سیمین رود
عرب اوغلو به فرخ زاد
قیبله بولاغی در سقز به قبله چشمه
قوتلو در سقز به کبودان
قپلانتو در سقز به کوپلان
قاشق در سقز به کوشک
گوموش تپه در گرگان به گومیشان
قامشیلی در سنندج به نیستان
قاراگؤز به زال
قشلاق به گرمسار
قوزلو علیا به گلزار بالا
طاهر بوغدا به گندمان
ساری داش به سردشت
خانا به پیرانشهر
و صدها نام دیگر .
در کل مسئله نام و نامگذاری به زبان، مدنیت، آداب و رسوم، فرهنگ و باورهای هر ملت وابسته است و نامها بر پایه عوامل مذکور خلق میشوند و در نامگذاری اشخاص و اماکن استفاده میشود. (ملت ترک در نامگذاری اماکن از توانایی بالایی برخوردار بودند و این توانایی نیز از زبان و فرهنگ قدرتمند و غنی آنها سرچشمه میگرفت.)
بنا به باورها و اعتقادات مذهبی خداوند متعال اسرار نامها را از ملائک سوال میکند که ملائک از جواب دادن باز میمانند و این اسرار را از آدم سوال میکند که آدم به همه این اسرار جواب میدهد زیرا که خداوند متعال تمامی این اسرار را خود به آدم آموخته است.
“وعلم آدم الاسماء کلها”( و همه نامها را به آدم آموخت/ سوره بقره آیه ۲۹(
و همچنین خداوند متعال دارای هزار و یک نام میباشد که یکی از آن نامها اسم اعظم میباشد و در دعای جوشن کبیر نیز خداوند کریم با هزار نام خوانده میشود.
نامهای جغرافیایی و اماکن نشانه مکانها میباشند و این نشانهها را انسانها در حیطه زمان و مکان به اماکن بخشیدهاند. و جزو ثروتهای ملی محسوب میشوند و این ثروتهای جدایی ناپذیر با حک شدن در نقشههایی جغرافیایی سرحدهای تاریخی فرهنگی و حتی سیاسی را نشان میدهند.
در میان این نامها نام طوایف، نسلها و اشخاص، اساطیر مذهبی، سنتی و تاریخی انسانهای بزرگوار که شاهدان مملکت و ملتهای خویش هستند و گواه تاریخ فرهنگ و عظمت آنها میباشند. تعویض، تحریف و تحمیل نامهای دیگر و غیرملموس با فرهنگ محلی موجود در منطقه نوعی تهاجم و جنایت فرهنگی و آسمیلاسیون محسوب میشود. (از منظر دینی) زبان یکی از نعمتها و نشانههای عظمت خداوند تبارک و تعالی میباشد که به نوع بشر اعطا نموده است و نامها نیز چون به وسیله زبان خلق میشوند از نشانههای خداوند محسوب میشود.
نامها در بطن و مسیر زمان برای رفع احتیاجات انسان خلق شدهاند و طبق دستور و قواعد قانون ادبی زبان هر ملتی ساخته شده و با تاثیر پذیری از حوادث تاریخی، سیاسی، اجتماعی و ادبی خلق شدهاند.
انسانها به منظور روابط اجتماعی با یکدیگر تبادل افکار میکنند و این تبادل و ارتباط عموماً از طریق زبان انجام میگیرد و نامگذاری اماکن نیز چگونگی ادراک و تعبیر انسانهای موجود در آن مکان از پدیدههای اجتماعی را نشان میدهد.
کلیه ساختها، نامها و علائم گوناگون زبانی موسیقایی، تصویری، جسمی مانند مجسمه، معماری، پوشش و غیره نشان از طریقه ارتباط بستن انسانهای موجود در یک منطقه با پیرامون و سایرین میباشد.
اینجاست که میتوان به واسطه تحلیل محتوایی و درونی درباره جوامع و فرهنگها، خصوصیات روانی- اجتماعی مردمان به بسیاری از نکات پنهان مردمان و جوامع پی برد و تاثیر نامها و چگونگی آنها به گیرنده پیام یعنی همان تحلیلگر سبب میشود که برداشت از رفتار افراد جامعه و پی بردن به خصوصیات اجتماعی فرهنگی مردم داشته باشیم.
در یک مثال ساده امروزی که نام و واژه خلیج فارس مورد تحریف و تغییر کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس قرار گرفته و به عنوان خلیج عرب نامیده شده، کشور جمهوری اسلامی ایران برای دفاع از یک نام و این عمل ناشایست تلاش و هزینههای فراوانی از قبیل اختصاص نام خلیج فارس در یکی از خیابانهای شهرهای ایران، راه اندازی لیگها و جامهای ورزشی به نام خلیج فارس، ایجاد برنامههای تلویزیونی و رادیویی و بردن شکایات به سازمان ملل و ارائه اسناد و نقشههای تاریخی برای دفاع از نام خلیج فارس و حتی فراخونی و پرداخت وجه قراردادهای کلیه فوتبالیستهای ایرانی حاضر در لیگهای کشورهای عربی حوزه خلیج فارس اهمیت و ارزش یک نام را به صورت آشکار و کامل نشان میدهد و نیاز برای برآوردن مثالهای دیگر را منتفی میکند و این عمل مسوولین سند و مجوزی است برای دفاع از بسیاری از نامهای اماکن در سراسر ایران که حکم هویت و ثروتهای فرهنگی و تاریخی و ملی را دارند که در معرض تحریف، تغییر و نابودی مغرضانه و غیرمغرضانه و آگاهانه و غیرآگاهانه قرار گرفتهاند.
استان و شهر زنجان نمونه بارزی از استانها و شهرهای ایران است که قربانی مغرضانه و غیرمغرضانه و طراحانه و غیرطراحانه چنین موضوعی قرار گرفته است.
همان طور که میدانیم وقتی از نام صحبت میکنیم نباید فقط نام اماکن در اذهان تداعی شود بلکه کلیه نامها (گیاهان، حیوانات، اشخاص و اماکن) میباشد که مثلاً اشخاص و ایلات و طوایف جدای از نام اماکن یا بهتر بگوییم بیتاثیر به نامهای اماکن نخواهد بود و یا بالعکس نامهای طوایف و ایلات و اماکن بیتاثیر به نامهای اشخاص نخواهد بود.
«استان زنجان استانی است ترک و ترکزبان و ترکنشین با گذشتهای پر فراز و نشیب که مسکن اصلی اقوامی چون بیات، بیگدلی، مقدم، شاهسون، قیزیلباش و بالاخص قوم بزرگ افشار و طوایفی چون دویران، اوصانلو، اینانلو، بیانلو، حسنلو، اوجاقلو، ساریجالو، خلج، قرخلو، بایندرلو، آدینهلو، آذرلو، آقاجانلو،آلمالو، چاپوقلو، پاشالو، تارلو، گنجهلو، قوزلو، کاکالو، قاراتوشلو، ددهلو، قلالو، قره سولو، ایرلو، قراجهلو، قنتورلو، آغ ساچلو، قورت بیگلو، قیزیل گئچیلو، ندرلو (نادرلو)، گوندوزلو، گیجلو، ایچلو، قرابزچلو، شاه ورنلو، چارخیلو، قوجالو، قوتالو، قمیشلو، اصلانلو، افشالو، آقاچقلو، جغلو، چیقلو، چریکلو، دوغانلو، قاروغلو، قره دوراخلو، قاسملو، مغانلو، آرموتلو، ایدهلو، ایالو، قره گؤزلو، چاییرلو، رادلو، سعدلو، شاطرانلو، قازانلو، دوهلو، چیچکلو، قانلو، توزلو، دوراخلو، بالقلو، قاملو، قورقانلو، گوانلو، بیاتلو، بیاتلار، قارقاقلو، آقداشلو، بابکلو، بایخانلو، کمکلو، و غیره که در این مجال نام بردن تمامی طوایف مقدور نمیباشد که نشان از فرهنگ و تاریخ خاص این منطقه میباشد.
البته مساله هویتزدایی در ایران مساله تازهای نیست ولی شدت و اقدامات اساسی آن از دوران رضاخان شروع میشود و با سیاستهای یکسانسازی و هویتزدایی در ایران با تکیه بر سیاستها و قدرتهای خارجی رسماً آغاز میشود.
از طریق تقسیمات کشوری و محو هر نوع ویژگیهای اجتماعی و پدید آمدن ثبت احوال ایران در سال ۱۳۰۴ ش. به همین منظور بود که از طریق پدیده شناسنامه هر فرد ایرانی را موظف میکرد که خارج از همبستگی ایلی و قبیلهای و طایفهای خویش برای خود هویت فامیلی شخصی انتخاب نماید و در نتیجه نامهای شخصی و خانوادگی از این دوره جایگزین نامهای تیرهای و ایلی گردید که باعث محو شدن هویت قومی و ایلی افراد میشد. قانون سجل احوال با تحمیل تدریجی یک نام خانوادگی به هر فرد با حذف نامهای قومی و ایلی هر کس را موظف میکرد تا نام فامیلی مقتبس از کلمه فرانسوی FAMILE را برای خود انتخاب بکند و با این روند فرهنگی هویتزدایی به عمل آمد. در همین راستا نامهای خانوادگی تغییر کرد و نامهای فامیلی شخصی رواج پیدا کرد. در نتیجه با اخذ شناسنامه و با تغییر نام خانوادگی خود از نامهای قومی و ایلی به نامهای شخصی کمکم هویت قومی و ریشهای خود را فراموش میکردند و نوع سابقه و نقشهای تاریخی آنان در گذشته هم به فراموشی سپرده میشد.
رضاخان در این ناسیونالیزم جدید با امحای ایلها و قومیتها و نامهای آنان یک نوع ناسیونالیزم ایرانی را به تبعیت از غربیها شکل داد.
رضاخان از طریق سجل احوال افراد را مجبور به اخذ شناسنامه شخصی کرده که در طی آن به جای نامهای قومی و ایلی سابق خود ناچاراً نامهای جدید را انتخاب میکردند زیرا نام خانوادگی هر فرد میبایست با نام خانوادگی فرد دیگر تفاوت داشته باشد و اگر فردی از نام تیره سابق خود استفاده میکرد که دیگر به فرد دیگری از همان تیره همان نام خانوادگی را نمیدادند که فرد موظف بود پسوند و یا پیشوندی به آن اضافه کند و یا اسم جدیدی برای خود انتخاب بکند که به عنوان مثال و در همین راستا تغییر نامهای طایفهای و قومی را در منطقه زبان به عنوان سند رسمی میآوریم:
آدینهلو : آدینه تبار- آدینه نژاد – آدینه راد – آدیش – آدینهلو فرد – آدمی – آدیز
آذرلو : آذرنیوش – آذرخش – آذری – آذربیضا – آذرنیا – آذرفر – آذریون
آقاجانلو : آقاجانی – آقایی – آقا محمدی
آقاخانلو : آقایاری – آقاخانی
قوجاخلو : سپهریان – سپهری
قرجهلو : سجادی پور – سجادی فر
شجاعلو : شجاعی – شجاع عمران – شجاعیان
شیرلو : شیری- شیرین یکتا – شیرین مراد – شیر ین اصل – شیرین جم
صحبتلو : صحفی – صحافی – صحیفی – صدری
حق وئردیلو : حقانی- حقیقی – حق راد- حقیقت پور- حق نژاد
پاشالو : پاشایی- پارسا – پارسا نژاد
پرویرلو : پرویزی – پروانه- پرند – پریکانی – پرچگانی – پروند
پرچملو : پرچمی – پژوم
ابوجانلو : ابوترابی
پیرلو : پیرایش – پیری – پیراسته
تارلو : تاران- تاراسی – تاران نیا – تارا- تاره – تاری وردی
بزغشلو : بزی – بژ – بستا – بستام
کاوهلو : کاوه – کاویانی – کاوسی – کاوسیان – کامیابی
کوشکانلو : رستملو – روجبیان – رجبیان – رستمیان – هادی
مددلو : مددی – مددخانی – مدد جم
ملکلو : ملکی – ملکی یگانه- ملکی شعار – ملکی فرد- جزء ملکی نژاد
موسالو : موسوی – موسویانی – موسایی – موسوی خواه
مینالو : میناخانی – مینا سپهر – میناچی – مینایی
نصیرلو : نصیری- نصیری راد – نصیری جم – نصیریان- نصرالهی – نصرالدینی
نادرلو (ندرلو) : نادری- ندری- نادری پور- نادر مهر – نادری منفرد
اوجاقلو : اوجاقیان- اوجاقی
داود بیگلو : داودی- داودیان – دادگر
داداشلو : دارابی- داداشی- دارایی
دهدهلو : درگاهی- دوستی- دولینی
ایدهلو : آیدین – ایده آل
دوه یاران : دویران- دوران – دویران تبار- دوانقی- دوران نژاد- دوران نژاد
ژالهلو : ژاله، ژاله منفرد، ژاله سبزی، ژاله رجبی، ژاله باغی، ژاله نژاد، ژاله چیان، ژاله فرجی، ژاله مختاری
صفیلو : صفی زنجانی- صفائیان- صفی نژاد
بندهلو : بنده نواز – بندری – بندار- بنده پور
قره شلوها و قره کیشیلو : داشی- دانشی- دانشیفر (خالقی مقدم، محمد؛ استان زنجان سرزمین اقوام افشار)
و غیره . . .
با نیم نگاهی که به تغییر اسامی خانوادگی در استان زنجان پرداختیم به شهر زنجان برگشته و موضوع اصلی خود یعنی همان نامهای اماکن را ادامه میدهیم که این سیاست رضاخانی فقط به نامهای خانوادگی و زبان معطوف نمیشد بلکه به نامهای اماکن نیز توجه خاصی بود که تا حد ممکن موجب تحریف، تغییر و به فارسی برگرداندن آنها باشند و از نامهای جدید غیرمنطقهای و غیرمحلی استفاده نمایند که از لحاظ کشوری نمونههایی در سطور پیش یادآور شدیم.
شهر زنجان نیز همانند سایر شهرهای قدیمی ایران دارای قدمت به سزایی است حوادث و اتفاقات فراوانی را از سر گذرانده است که با مطالعه تاریخ زنجان میتوان این شهر کوچک ولی بزرگ را از نو شناخت و دقت فراوانی نسبت به شناساندن آن انجام داد که این بخش را به عهده مورخان و علاقمندان تاریخ زنجان مینهیم.
در رابطه با نامهای اماکن در داخل و حواشی شهر زنجان نیازی به آن نمیبینیم که به دورترها سفر کنیم بلکه همین چند دهه اخیر گویای همه چیز است. واژه “شهرک” عمری کمتر از چهل سال دارد. اولین شهرک ساخته شده در زنجان شهرک کارمندان میباشد که بعد از آن شهرکهای متعددی تا به امروز ساخته شده است. البته در قدیم شهرک همان محله بود که امروز به نام شهرک خوانده میشود که واژهای نامانوس است که در کنار واژهی شهر مقولهی جداگانهای را برای خود باز میکند. هویت تقریبا جداگانهای را برای خود رقم میزند. مثلاً شهرک کارمندان با هویت کارمندی ساخته میشود و کارمندان را تافته جدا بافته مینماید و واژه کارمند را بر سر زبانها میاندازد. بعد از آن شهرکهایی با نام انصاریه – شهدا – قدس- رجایی – وحیدیه- سعیدیه نامگذاری شد که کاملا متفاوت با گذشته زنجان میباشد.
اگر به سه واژه شهدا- قدس و رجایی توجه کنیم معانی و اشخاصی در ذهن تداعی میشود ولی اگر به سه واژه سعیدیه – وحیدیه – انصاریه توجه نماییم چیزی در ذهن تداعی نمیشود. از خود سؤال میکنیم که وحید و سعید و انصار چه کسانی بودند؟ و مبنای انتخاب این نامها چه بوده است؟ و چه سنخیتی با شهر زنجان و با فرهنگ و زبان این شهر دارد؟
در دورهی سوم بعد از انقلاب اسلامی سیل شهرکسازی پا میگیرد و شهرکهایی با نامهای کوی فرهنگ – کوی قائم – علوم پایه – نیک سازان – شهرک غرب – فجر – نصر – مهدیه – میرداماد – شهریار – پایین کوه – اراضی پایین کوه – کوی نگین – الهیه – منظریه – زعفرانیه – ونک- پونک- آزادگان – شهر آرا – اندیشه – لاله – بهارستان – زیباشهر- گلشهر کاظمیه – اراضی ثبت – امیرکبیر و غیره . . . به وجود میآید.
با اندکی تامل و توجه به نامهای مذکور در بالا چنین سوالاتی به ذهن خطور میکند:
۱-این نامها چه سنخیتی با فرهنگ تاریخ و زبان دارند؟
۲-این نامها بر چه ملاکی و توسط چه کسانی انتخاب شدهاند؟
۳-بسیاری از این نامها فارسی بوده و دقیقاً کپی نامهای مناطق تهران میباشد. مانند: پونک- ونک- وحیدیه – سعیدیه – بهارستان – منظریه – زعفرانیه – الهیه – گلشهر – شهر آراء – شهرک غرب – و غیره . . .
حال سؤال اینجاست که نامهای مذکور چه ارتباطی با شهر زنجان دارند؟
۴-چرا در انتخاب نامها برای مناطق جدید توجه چندانی به فرهنگ، تاریخ، زبان و شخصیتهای زنجان نشده است؟
۵-و سؤال آخر این که نیت و هدف از انتخاب چنین نامها برای شهر، مناطق و محلههای زنجان چه بوده است؟
در این مقوله به جواب سؤالهای بالا نمیپردازیم و رسیدن به جواب را به عهده خوانندگان محترم میگذاریم.
اما کار در اینجا پایان نمیگیرد و همراه با انتخاب اسماء بالا برای مناطق جدید، اقدام به تغییر نامهای قدیمی محلات و مناطق قدیم زنجان به نامهای جدید و به فارسی میشود که این بار تیشه از ریشه زده میشود و اندک نامهای مانده در زبان و ذهن این مردمان به نسل بعدی منتقل نمیشود که انگار نامها نیز رفتنی هستند.
نسل جدید باید به جای دئرمان ارخی- توپ آغاجی- دالان آلتی- اوزون بازار- قویو باشی- قیر باشی- حاجی بولواری- خان درهسی- یئددی بوروقلار- قیزلار باغی و غیره؛ نامهای پونک – ونک- الهیه – شهر آراء- شهرک غرب- زعفرانیه- منظریه- نیک سازان- کوی نگین – اندیشه و غیره را در اذهان خود جای دهند تا شاید سیاستشان به تکامل برسد.
نامهای جدید جدای از غیربومی بودن و غیر ترکی بودن و جدای از کپی برداری از نامهای مناطق تهران یک ویژگی خاص دیگری دارد و آن اینست که نامهای قدیم را خود مردم زنجان و ساکنان مناطق بر طبق فرهنگ و زبان و حوادث تاریخی فرهنگی مناطق خود انتخاب میکردند ولی نامهای جدید بدون دخالت مردم منطقه برای مناطق انتخاب میشوند، به طوری که ذهنیت نامگذاری و فرهنگ مردم زنجان هیچ دخالتی در انتخاب این نامهای ناخوانده ندارند.
حال به فهرست اسامی تغییر یافته و به غیرترکی برگردانده شده بعضی از محلات، کوچهها و میادین شهر زنجان میپردازیم:
۱-خان درهسی : کوی وحدت
۲- دالان آلتی : هفت تیر
۳- خیابان حافظ ابرو : خیابان توحید
۴- رشت دروازهسی : میدان بعثت
۵- حاجی بولواری : میدان قائم
۶- گؤلجوک آباد : …
۷- وَرَکچیلر میدانی : میدان بوته فروشان
۸- قویو باشی : سرچاه
۹- قیر باشی : میدان عقاب
۱۰- عالی(آلا) قاپی : سبزه میدان
۱۱- قیرخ آیاق : بازارچه ولیعصر
۱۲- قیزلار باغی : شهید عباسی
۱۳- گونیه : رضویه
۱۴- جیغریه : قاسمیه
۱۵- جویوتلر : جاوید
۱۶- قوشا حاماملار : بازارچه اصغریه
۱۷- نایب آقا کوچهسی : کوچه علایی
۱۸- سَبی میدانی : میدان سمیع
۱۹- دمیرچیلر میدانی : میدان آهنگران
۲۰- علی آباد : کوی فرهنگ
۲۱- حسین آباد : سعیدیه
۲۲- چایلاق : سیلاب
۲۳- صدر جهان : امام موسی صدر
۲۴-مهدی خان سینیخی : مهدیه
۲۵- اوزون بازار : راسته بازار بالا
۲۶- داوود قولو : دلجویی
۲۷- بالا قئیصره : قیصریه کوچک
به جرأت می توان گفت در گذشتهای نه چندان دور بیش از ۹۵ % نامهای محلات، خیابانها و کوچههای زنجان به زبان خود مردم (ترکی) بودند و یا ترکیب زبان ترکی را داشتند و همگی آنها در طول تاریخ توسط ساکنان شهر زنجان انتخاب و نامگذاری شده بودند که به جهت یادآوری و یاد خاطرهای از زنجان قدیم بیش از ۲۰۰ مورد از این نامهای اماکن را میآوریم.
۱-دئرمان ارخی
۲-اکبر ارخی
۳-ایران ارخی
۴-سامان ارخی
۵-ارک دروازاسی
۶- رشت دروازاسی
۷- قولتوق دروازاسی
۸- تبریز دروازاسی
۹- تهران دروازاسی
۱۰-آقالیق
۱۱- قالا باشی
۱۲- قالا اوستو
۱۳- قالاچا کوچهسی
۱۴- قیزلار باغی
۱۵- گورکانیه
۱۶- میئتی خان سینیغی
۱۷- اوزون کوچه
۱۸- مال درهسی
۱۹- خان درهسی
۲۰- شورجا
۲۱- قوشا حاماملار
۲۲- مال مئیدانی
۲۳- آرالیق مچیدی
۲۴- قیرباشی
۲۵- قویو باشی
۲۶- دَببخلر
۲۷- آشاغی قبر اوستو
۲۸- یوخاری قبر اوستو
۲۹- دوهلیک
۳۰- گونیه
۳۱- جیغیریه
۳۲- دمیریه
۳۳- آشاغی بولوار
۳۴- یوخاری بولوار
۳۵-توپ آغاجی
۳۶- دالان آلتی
۳۷- بوغدا آنباری
۳۸- هومایین جاداسی (یولو)
۳۹- شارشار کوچهسی
۴۰- جویوتلر کوچهسی
۴۱- پاشا کروانسراسی
۴۲- پاشا دئرمانی
۴۳- قاسیم اؤلن
۴۴- ائل داغی
۴۵- ائل باغی (چای باغی)
۴۶- حسین آوا چؤلو
۴۷- بازار باشی
۴۸- حاجی بلواری
۴۹- کهریز باشی
۵۰- یئددی بوروقلار
۵۱- حق وئردی کوچهسی
۵۲- نصرالهخان محلهسی
۵۳- سیدلر کوچهسی
۵۴- سقّهلر کوچهسی
۵۵- ورکچیلر میدانی
۵۶- شالچی کوچهسی
۵۷- آشاغی جیغیر- بیغیرچیلار
۵۸- یوخاری جیغیر- بیغیرچیلار
۵۹- بؤرکچولر
۶۰- چاریقچیلار
۶۱- پیچاقچیلار
۶۲-صاندیقچیلار
۶۳- آشاغی بویاقچیلار
۶۴- یوخاری بویاقچیلار
۶۵- شیطانا بازار
۶۶- رحمانا بازار
۶۷- آقا راستاسی
۶۸- قیزیلچیلار
۶۹- یوخاری میسچیلر (میسگرلر)
۷۰- آشاغی میسچیلر (میسگرلر)
۷۱- آباس کان-کان
۷۲- گؤلجوک آوا
۷۳- آباس قولوخان
۷۴- دؤرد آغیزلی تیمچه (دؤرد قاپیلی تیمچه)
۷۵- یونچولر
۷۶- آشاغی بوزخانا
۷۷- یوخاری بوزخانا
۷۸- علی آباد بوزخاناسی
۷۹- قالا دَلیگی
۸۰- چاپارخا
۸۱- رازبین آباد
۸۲- قولو کوچهسی
۸۳- قولو حامامی
۸۴- قالاچا
۸۵- اردبیل یولو
۸۶- مال دره دئرمانی
۸۷- خط قیراغی
۸۸- روسومات
۸۹- حاجی شامی کوچهسی
۹۰- پودوراتچی باغی
۹۱- آغا کوللوگو
۹۲- حیدر کهریزی
۹۳- حاج عبدالحسین قالاچاسی
۹۴- سید اصغر قالاچاسی
۹۵- جینلر باغی (جینلر درهسی)
۹۶- گنجعلیخان یوردو
۹۷- باباجامال چوققورو
۹۸- نائب آقا چوققورو
۹۹- الی گؤیلر کوچهسی
۱۰۰- سیدلر حووضو
۱۰۱- کنیسه دالی
۱۰۲- ارمنیلر کوچهسی
۱۰۳- مییانالیلار کوچهسی
۱۰۴- لطفعلی کوچهسی
۱۰۵- آب آنبار اوستو
۱۰۶- کلهجوشلار کوچهسی
۱۰۷- حورهچیلر کوچهسی
۱۰۸- کالاشچیلار کوچهسی
۱۰۹- حاجی نوروزلار
۱۱۰- قولو کوچهسی
۱۱۱- قولو حامامی
۱۱۲- قیرخ آیاق آب انباری
۱۱۳- فراش باشی حامامی
۱۱۴- بالا قیصره
۱۱۵- سردار کؤرپوسو
۱۱۶- میر بهاءالدین کؤرپوسو
۱۱۷- سیدمحمد کؤرپوسو
۱۱۸- شامسیز تقی کوچهسی
۱۱۹- دودوقولو (داود قلی)
۱۲۰- من اؤلوم خییاوانی
۱۲۱- وای-وای جاداسی (وای وای گدیگی)
۱۲۲- هیمی سینیغی
۱۲۳- آباس خان باغی
۱۲۴- دره ایچی
۱۲۵- آباس خان باغی
۱۲۶- چایلاق (سیلاب)
۱۲۷- پامبیقچیلار راستاسی
۱۲۸- شیخ السلام کوچهسی
۱۲۹- کلیسه دالی
۱۳۰- گیلک کوچهسی
۱۳۱- پرپی
۱۳۲- شومور باغیر باغی
۱۳۳- علی آباد
۱۳۴- بازار دالی
۱۳۵- قارغاکندی (صفر آباد)
۱۳۶- حسین آباد دوزو
۱۳۷- قوبو کروانساراسی
۱۳۸- آشاغی بویاقچیلار
۱۳۹- یوخاری بویاقچیلار
۱۴۰- قوشا دئرمان
۱۴۱- کهنه دئرمان
۱۴۲- قرهتپه کوچهسی
۱۴۳- ماحمیدخان زاغاسی
۱۴۴- تولکو درهسی
۱۴۵- دیزه دربندی
۱۴۶- باییندیر داغی
۱۴۷- قاتیر آغلی گدیگی
۱۴۸-آغ گدیک
۱۴۹- ساریمساقلی یولو
۱۵۰- ماللا فیندیق کوچهسی
۱۵۱- آقالیق مچیدی
۱۵۲- پولاتلار دئرمانی
۱۵۳- اکبر شهلایی دئرمانی
۱۵۴- کهنه خندق
۱۵۵- دووود کَلهواسی
۱۵۶- چوغا نچیلار
۱۵۷- عبدالعلی بئی راستاسی
۱۵۸- سبی میدانی
۱۵۹- پالانچیلار
۱۶۰- قجر کروانساراسی
۱۶۱- میل افشار کوچهسی
۱۶۲- گوم-گوم گؤلو
۱۶۳- خان ناظیم کوچهسی
۱۶۴- حاج مئیین باغی
۱۶۵- یوخاری مچیت یئری
۱۶۶- آشاغی مچیت یئری
۱۶۷- ماحمیدخان گؤلو
۱۶۸- داش کروانساراسی
۱۶۹- علیمردان حامامی
۱۷۰- زیندان دالی
۱۷۱- قوملو خییاوانی
۱۷۲- خانقاه دالی
۱۷۳- قیرخ سوتونلو مچیدی
۱۷۴- کهنه قبرستان
۱۷۵- لیل آوا چؤلو
۱۷۶- قاپیچیلار
۱۷۷- آشاغی دمیرچیلار
۱۷۸- یوخاری دمیرچیلر
۱۷۹- بیجار یولو
۱۸۰- تبریز یولو
۱۸۱- تهران یولو
۱۸۲- امجدیه دالی
۱۸۳- اوستو آچیق بازار
۱۸۴- زورخانا کوچهسی
۱۸۵- کالاشچیلار کوچهسی
۱۸۶-کؤرپو اوستو
۱۸۷- تیلفون یانی (خیام)
۱۸۸- قوشا قبیرلر
۱۸۹- خطلر دولانان یئر (بیسیم)
۱۹۰- قاراچیلار کوچهسی (ترانس بیسیم)
۱۹۱-گورکانیه (احمدیه مچیدی)
۱۹۲- میرزه مئیتی دالانی
۱۹۳- قالا دیبی
۱۹۴- هوررهچیلر
۱۹۵-گیرده داغ
۱۹۶-آلا قاپی
۱۹۷-سیمیت گؤل
۱۹۸-سونبول اوستو
۱۹۹-سونبول بیلاغی (بولاغی)
۲۰۰-رحیم یئرلری
۲۰۱-گول- گولاب اوستو
۲۰۲-حاج هادی کهریزی
۲۰۳-کوللوک اوستو
۲۰۴-آشاغی تیرچیلر
۲۰۵- یوخاری تیرچیلر
۲۰۶- سبزیچیلر
۲۰۷- یئددی کچللر کوچهسی
۲۰۸-راز بینلیلار کوچهسی
۲۰۹- قوشا حاماملار
۲۱۰-آقاجان حامامی
۲۱۱-حاج داداش حامامی
۲۱۲- موظفر گؤلو
۲۱۳-آشاغی چارراه
۲۱۴-یوخاری چارراه
۲۱۵-نصراله خان کوللوگو
۲۱۶-خانیم مچیدی
۲۱۷-کوموش ممد کوچهسی
۲۱۸- دار کوچه
۲۱۹- سللخ خانا اوستو
۲۲۰- اوزون بازار
۲۲۱-کتدیلر بازاری
۲۲۲- میخچی کوچهسی
۲۲۳- آشاغی گاریچیلار
۲۲۴- یوخاری گاریچیلار
۲۲۵- بیلاق اوستو (توپ آغاجی)
————————————–
منابع و مآخذ:
۱- ماهنامه بایرام، زنگان
۲- سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی، دکتر جواد هیئت
۳- بررسی زبان، جورج یول
۴- استان زنجان سرزمین اقوام افشار، دکتر خالقی مقدم
۵- نظام چهار بعدی زبان، ناصر منظوری
۶- فصلنامه وارلیق
۷- جنگ دنیاها، رولند. ج.ل .برتون
۸- شش هزار زبان میراثی در مخاطره، رانکابیل یاک
——————————————
منبع: ماهنامهی بایرام – سال هفتم – شماره ۴۹ – اسفند۱۳۹۲ و فروردین۱۳۹۳ – صفحه