Warning
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • JLIB_APPLICATION_ERROR_COMPONENT_NOT_LOADING
  • Error loading component: com_content, Component not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading library: joomla, Library not found.
  • Error loading component: com_content, Component not found.
  • Error loading component: com_content, Component not found.

هویت ملی آذربایجان و باشگاه تراختور- سیف الدین موسوی

فوتبال ورزشی دسته جمعی و شاید محبوب ترین ورزش قرن حاضر باشد. سرمایه گذاری های عظیم، حضور پر شور طرفداران در استادیوم ها، پوشش خبری رسانه ها و میلیون ها بیننده تلویزیونی مؤید این امر است. محبوبیت و جذابیتی که به گونه ای آن را از حاشیه زندگی توده وارد متن آن کرده است. ورزشی که با حفظ ماهیت خود، علاوه بر تاثیراتی که بر فرهنگ عمومی و اقتصاد دارد، سر منشاء بسیاری از تحولات اجتماعی و حتی سیاسی واقع می شود .
فرهنگ عمومی فوتبال، اشتراک با روابط اجتماعی و نقش آن بر باز تولید گفتمان هویتی، توجه خیل کثیری از محققان را به خود جلب می کند.
ارتباط فوتبال و جامعه از دو دیدگاه اساسی مورد بررسی قرار می گیرد. نخست اینکه، مسابقات فوتبال و حتی سایر ورزش ها مستقل از مفاهیم اجتماعی، به عنوان فعالیتی جسمی و فیزیکی شمرده می شود. جای گیری دائمی فوتبال در اجتماع ، ارتباط درهم تنیده این دو، مداخله های خارج از فوتبال و تقابل ناشی از آنها، این دیدگاه و صرفاً فیزیکی دانستن این ورزش را در شرایط سختی قرار می دهد. دیدگاه دوم ادعا دارد فوتبال وسیله ای برای نظارت و کنترل و کانالیزه نمودن احساسات توده، دور کردن از زندگی حقیقی و افیونی برای تسکین آلام آنهاست. این دیدگاه نیز حق باز تولید روابط اجتماعی توسط فوتبال، مشروعیت عمومی و تعاریف اسطوره ای و سمبولیک آنرا ادا نمی کند.
بنابرین می توان دیدگاه سومی را متصور شد و آن اینکه فوتبال می تواند به صورت آگاهانه یکی از متدهای مقابله با نیروهای متفاوت اجتماعی و حتی سیاسی باشد و طرح مبارزه مدنی براساس دیالکتیک تابعیت-مقاومت را پی ریزی کند. فوتبال کارکرد های وسیعی در زمینه های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دارد. از این رو ایدئولوژی حاکم و جنبش های متقابل آن سعی در استفاده بهینه از کارکرد های فوتبال در جهت بسیج توده ها و پیشبرد اهداف خود دارند و این حاکی از کارکرد دوگانه فوتبال است. همانطور که پادشاه فاشیست اسپانیا، فرانکو، فوتبال و باشگاه رئال را ابزاری برای تداوم حکومت خود می دانست. در مقابل کاتالان ها ، بارسا را، حماسه مجلل ملت خود می دانستند و باور داشتند، «بارسلونا جایی فراتر از یک باشگاه است» و صدای کاتالانیزم را در گوش دیکتاتوری فرانکو فریاد می زند.
برخی از اندیشمندان سنتی در علوم سیاسی، اجتماعی و جغرافیا، عنصر ویژه‌ای از عناصر تشکیل دهنده هویت ملی را اصل دانسته‌اند. در جغرافیا، «سرزمین مشترک» و «تاریح مشترک» اصل تلقی می‌گردد؛ و در علوم اجتماعی، «زبان مشترک» و «دین مشترک»؛ و در علوم سیاسی بر«ساختار سیاسی مشترک» و «ملت و ملیت» تکیه و تأکید می‌گردد. در حالی که «هویت ملی» پدیده‌ای است مرکب از همة این عناصر و عناصر دیگر، همانند زبان، هنر، آداب و رسوم. به تعبیر ‌دیگر، احساس، زبان، آداب و اسطوره های مشترک و برابری «ما» و تفاوت «آنها». در واقع این همان چیزی است که می‌توان از آن تحت عنوان «شخصیت» یا «هویت ملی» یاد کرد.  در نتیجه ملی گرایی به عنوان گفتمان ایدئولوژیک، در برابر تفاوت و تضاد «ما» و «آنها» تمثیل می شود.
فرهنگ ورزش به صورت اعم و فرهنگ فوتبال به صورت اخص هویت ملی را در فرمت های مختلف بازسازی می کند. اگر چه ممکن است بر اختلافات داخلی غلبه کند، اما می تواند ابزاری برای شکل گیری هویت «ما» ی یک ملت باشد و تعلق به میهن و احساسات ملی را تحریک نموده، سبب گسترش این احساسات در همه جامعه شود. به طوری که در سال ۱۹۹۰ روند وحدت آلمان شرقی و غربی را سرعت بخشید. عکس این مساله به راحتی قابل شهود است. حضور تیم ملی ایران در تورنمنت های بین المللی با شعار راسیستی ستارگان و یا شاهزادگان پارسی وحدت ملی ایران را با خطر جدی مواجه خواهد کرد. طرح چنین شعارهایی با وجود کثیرالمله بودن ایران، این تناقض را پیش می آورد که ایرانی بودن برابر با پارس بودن می باشد. لذا شنونده در مواجه با این گفتمان در گام اول احساس بی تفاوت بودن نسبت به تیم ملی را دارا خواهند بود و در گام بعدی در جستجوی سمبل و المانی برای ابراز هویت قومی و در نتیجه ملی خاص خود بر خواهد آمد. در طرف مقابل، مناطق سیاسی و اجتماعی، با محتوای روابط مختلف «ما» و «آنها»، به صورت آگاهانه تیم ها و بازیکنان را به عنوان تیم «ما» و بازیکنان «ما» مورد خطاب قرار می دهند و از این طریق روابط «ما» و «آنها» یی متفاوت را تفسیر می کنند. باشگاه تراختور که نماینده ملت تورک آذربایجان را در نظر بگیرید.
قبل از ورود به این مساله ابتدا می بایست رفتار انبوهه هوادار تراختور که صرفاً در زمان معین در استادیوم حاضر می شوند، بررسی شود. جامعه هوادار این تیم متشکل از طیف جوان و اکثریت دانشجو می باشد. از یک سو ماهیت جوان، ایده آلیست و دموکراسی خواه این انبوهه، موجب تشکیل جنبشی مستقل، آرمانگرا با رفتار و عکس العمل کاملاً مدنی و دموکراتیک و در وهله اول اصلاح طلبانه بوده و اعتراض خود را از طریق ابتدایی ترین و مسالمت آمیز ترین متدهای مبارزه مدنی به گوش ایدئولوژی حاکم میرساند. از طرفی، انبوهه مورد بررسی به سبب وجود تبعیض ها علیه ملیت خود دامنه فعالیت خود را محدود به جغرافیای آذربایجان می داند. از سوی دیگر این انبوهه به سبب قرارگیری در طبقه متوسط حاضر به پرداخت هزینه های مادی برای تماشا و حمایت می باشد. با نگاه عمیق به این نکته علل ناکامی تیم های دیگر شهرستانی در جذب هواداران پرشمار را در خواهیم یافت. با این تفاسیر پر واضح است که جنبش ملی-مدنی و هویت طلب آذربایجان عامل پیشرفت و رسیدن تراختور به نقطه ی فعلی است.
بنابرین می توان فوتبال و تراختور را به عنوان یکی از عناصر مهم و حیاتی در فرهنگ عمومی مردم آذربایجان قلمداد کرد و به جرأت می توان تأثیرات آن را به دو بخش عمده ی قبل و بعد از حضور تیم تراختور در لیگ حرفه ای تقسیم کرد. حادثه ای که سر منشاء بسیاری از تحولات اجتماعی و فرهنگی به شمار می آید. این باشگاه که از بدو تاسیس تا صعود مجدد به لیگ حرفه ای در سال ۸۸، تنها به عنوان یک تیم فوتبال دیده می شود و اینکه هواداران این تیم تا حدودی ناکامی های تراختور در بازی های پلی آف صعود را مغرضانه تلقی می کنند. اما بعد از صعود، ملت آذربایجان نسبت به این تیم حس مالکیت یافته اند، از باخت ها اندوهگین و از برد ها مخصوصا برد مقابل تیم پرسپولیس که نماد ایدئولوژی نژاد پرستی و باستانگرایی و استقلال (تاج سابق) نماد تاج و تحت پادشاهی و ایدئولوژی مونارشی می باشد، شادمان و حس غرور دارند و با گذشت هر چه بیشتر زمان، متوجه تفاوت «ما» و «آنها» می شوند. برای مثال با وجود نام “تراکتور” بر این تیم، نام آن را با تلفظ تورکی “تراختور” صدا می زنند. در صورتیکه سال ها قبل، از تکلم فارسی با لهجه و تمسخر فارسی زبانان شرمگین بودند. اکنون “تراکتور” را “تراختور” می نامند و می دانند که باز مورد تمسخر واقع می شوند. با این حال سالهاست که بر تلفظ این نام با حرف “خ” تاکید دارند.
متعاقباً ملت آذربایجان با استفاده از مدیای تراختور، مطالبات ملی و فرهنگی خود را از پایتخت می طلبد. مطرح نمودن شعار “آنا دیل ده مدرسه اولمالی دیر هرکسه” و “اورمو گؤلو سوسوزدو میللت اویانماسا اوتوزدو” نمونه ای از مطالبات می باشد. مطالباتی که با توجه به اصل پانزده قانون اساسی در مورد تحصیل به زبان مادری و اصل پنجاه این قانون در مورد حمایت و حفاظت از محیط زیست، از حقوق حقه ی ملت آذربایجان محسوب می شود.
در پایان لازم به یاد آوری است تراختور، ارگانیزاسیونی است که توسط یک نیروی اجتماعی با خواستهای خاصه خود شکل گرفته است و در فوتبال ایران تغییری ساختاری و کارکردی ایجاد کرده است و طرفداران آن توانسته اند چالشی جدی و جدید در گفتمان ملی ایجاد کنند. لذا ملت تورک آذربایجان به دلیل عدم وجود احزاب و تشکل های حامی حقوق آذربایجان، با استفاده از فضای عمومی تراختور گفتمان ملی را مطرح و تراختور را الگویی در سطح ملی برای ابراز هویت ملی نشان دهد.
اصل پانزدهم: زبان و خط رسمی و مشترک مردم ایران فارسی است. اسناد و مکاتبات و متون رسمی و کتب درسی باید با این زبان و خط باشد ولی استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه های گروهی و تدریس ادبیات آنها در مدارس، در کنار زبان فارسی آزاد است.
اصل پنجاهم: در جمهوری اسلامی‌، حفاظت محیط زیست که نسل‌امروز و نسلهای بعد باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته‌باشند، وظیفه عمومی تلقی می‌گردد. از این رو فعالیتهای اقتصادی وغیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیرقابل جبران آن‌ ملازمه پیدا کند، ممنوع است‌.
توضیح : این مقاله در آخرین شماره نشریه دانشجویی ائلین منتشر شده است.
Submit to DeliciousSubmit to DiggSubmit to FacebookSubmit to Google PlusSubmit to TwitterSubmit to LinkedIn