آذربایجان قربانی نژادپرستی نوین و نهادی در ایران- عزت الله قلیزاده
- توضیحات
- منتشر شده در یکشنبه, 27 ارديبهشت 1394 19:19
قتل یک سیاهپوست در شهر فرگوسن آمریکا بهدست پلیس جنجالی بزرگ در این کشور میآفریند و موجب تظاهرات و اعتراضات گستردهای در شهرهای مختلف میگردد. معترضان این واقعه را یک اشتباه عادی رخ داده از سوی صرفا یک مامور پلیس تلقی نمیکنند بلکه با رجوع به حافظه تاریخی و توجه به نوع نگرشی که در جامعه نسبت به سیاهان وجود دارد، آن را نشانهای از وجود خطری بالقوه برای موجودیت و امنیت خود میپندارند.
استیون لارنس نوجوان سیاهپوست دیگری بود که در سال ۱۹۹۳ در حالی که در یکی از ایستگاههای اتوبوس شرق لندن منتظر اتوبوس بود مورد حمله نژادپرستانه پنج جوان سفیدپوست قرار گرفت و کشته شد. اتهام نژادپرستی نهادی یکی از مهمترین نتایج تفحص در پرونده این قتل بود. به موجب گزارش این تفحص نه فقط پلیس لندن بلکه بسیاری از سایر نهادها از جمله نظام عدالت کیفری مرتکب کوتاهی و قصور جمعی در عرضه خدمات حرفهای و مناسب به مردم به سبب رنگ پوست، فرهنگ یا خاستگاه قومیشان میشوند. این کوتاهی و قصور را میتوان در فرآیندها، ایستارها و رفتارهایی مشاهده کرد که از طریق تعصب نادانسته، جهل، سهلانگاری و باورهای کلیشهای نژادپرستانه که به ضرر اقلیتهای قومی است، به تبعیض منجر میشود. (Macpherson)
این اتفاقات در جوامعی رخ میدهد که نژادپرستی در قانون آنها نفی شده و حقوق برابر برای همهی مردم در نظر گرفته شده است. پس نژادپرستی چیزی است بیش از اندیشههایی که گروه کوچکی از افراد متعصب و لجوج واجد آناند. برعکس، نژادپرستی در بطن ساختار و عملکرد جامعه ریشه میدواند. به عبارتی نژادپرستی در تاروپودهای جامعه تنیده میشود نه این که فقط نشانگر عقاید اقلیت کوچکی از مردم باشد. مفهوم نژادپرستی نهادی حاکی از این است که نژادپرستی تمامی ساختارهای جامعه را به شیوهای سیستماتیک درمینوردد. نهادهایی مثل پلیس، خدمات بهداشتی و درمانی و نظام آموزش و پرورش همگی خط مشیها و سیاستهایی در پیش میگیرند که به نفع بعضی گروهها است و علیه گروههای دیگر تبعیض میگذارد. در فرهنگ و هنرها نیز نژادپرستی نهادی در حوزههایی مثل برنامههای تلویزیونی (تصویرسازی منفی یا محدود از اقلیتهای قومی در ساختن برنامهها) آشکار میشود.
باید توجه داشت که نژادپرستی مبتنی بر تفاوتهای جسمانی (نژادپرستی قدیمی) امروز به ندرت میتواند به طور علنی بروز یابد. امروز نژادپرستی جدید یا نژادپرستی فرهنگی جای نژادپرستی قدیمی را گرفته است که از مفهوم تفاوتهای فرهنگی برای حذف و طرد گروههای معینی استفاده میکند. اکنون استدلالهای فرهنگی جایگزین استدلالهای زیستشناسانه شدهاند تا پایه و اساسی برای تبعیض علیه برخی از بخشهای جمعیت فراهم آید. سلسله مراتب برتری و فرودستی بر اساس ارزشهای فرهنگ اکثریت (فرهنگ حاکم) ساخته میشود و گروههایی که با آن تفاوت دارند ممکن است به حاشیه رانده شوند یا به سبب امتناع از همانندگردی با اکثریت مورد تهمت و افترا قرار گیرند. وجه مشترک نژاد پرستی قدیمی و نوین سعی آنها برای تحت تاثیر قرار دادن جنبههای مختلف زندگی گروههای هدف و ارائهی تصویری منفی از از این گروهها جهت تسهیل در دستیابی به اهداف نژادپرستانه است.
جامعه فقط از افراد تشکیل نشده بلکه در درون آن گروههای مختلفی اعم از گروههای فرهنگی، دینی و… وجود دارند و جامعه در کل که شامل حکومت نیز میشود دارای یک شخصیت فرهنگی است. جامعه باید ترکیب خود را به گونهای منعکس کند که همه گروهها به یک اندازه به آن احساس تعلق کنند. جامعه باید همه گروهها را در درون خود بپذیرد، پذیرفتنی که با همانندسازی همراه نباشد و لازم نیست اقلیتها همانند اکثریت یک جامعه شوند. (طارق مولود) عملی کردن این امر در جامعه راه را برای گسترش نژادپرستی نوین خواهد بست و بدین ترتیب بهترین راه مبارزه با نژادپرستی نوین محسوب میگردد.
با توجه به تعاریف فوق از نژادپرستی نوین و نژادپرستی نهادی به آسانی میتوان متوجه قربانی شدن آذربایجانیها در جامعه ایران شد. آنها که تنها به دلیل زبان و فرهنگ متفاوتشان نسبت به مرکز دچار انواع واقسام تبعیضها شدهاند توهینها و بیاحترامیهای بسیاری را نیز تحمل میکنند و در مسیر حفظ زبان و فرهنگ خویش با چالشها و موانع زیادی روبرو هستند. زبان آنها در قانون اساسی کشور به رسمیت شناخته نشده واندک موارد در نظر گرفته شده برای زبانشان در قانون هیچگاه عملی نمیگردد. اکثر خواستها برای بهبود اوضاع با پاسخ ملایمی روبرو نمیشوند؛ هر گونه اعتراض و مقاومت در مقابل این روال به انزوای بیشتر و در معرض تهمت و افترا قرار گرفتن میانجامد و ناهمسویی با پروسهی همانندسازی هزینههای زیادی را برای جامعه آذربایجانی در پی داشتهاست. تبعیضهای اعمالی که نتیجه نژادپرستی نوین در ایران میباشد به همه جنبههای زندگی اجتماعی تسری یافته و حتی رویدادهای ورزشی در آذربایجان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد.
هواداران تیمهای ورزشی آذربایجانی به سبب حفظ هویت اجتماع خود همواره مورد سوء ظن قرار میگیرند. رسانههای مرکزگرا و جامعهی مرکزنشین اصرار به هویت و فرهنگ خودی از سوی آذربایجانیها را برنمیتابند دقیقا به همین دلیل است که تیمهای ورزشی چون تیم فوتبال تراکتورسازی و تیم والیبال شهرداری اورمیه، تیمهایی خاص و فراتر از یک تیم ورزشی جلوه مینمایند. در داخل میادین رقابتی ورزشی در جریان است و در روی سکوها تلاشی برای تاکید بر هویت خاص و متفاوت خود؛ تلاشی که در نقطه مقابل نژادپرستی نوین روا داشته شده در حق خود قرار میگیرد. کار زمانی دشوار میگردد که نهادینه شدن نژادپرستی در ایران مجال بروز مییابد، ایستارها و باورهای خشک و غیر قابل انعطاف نژادیرستانه که در بطن جامعه رسوخ کردهاند در رفتارهای داوران، بازیکنان و تماشاگران تیمهای مقابل، رسانهها و مسئولان برگزاری مسابقات به صورت قضاوتهای مغرضانه، شعارهای نژادپرستانه، تحلیلها و گزارشهای یکطرفانه، ضرب و شتم هواداران و سعی در ارعاب و اذیت آنها، دادن اطلاعات غلط به هواداران و بازیکنان تیم و به سخره گرفتن شعور و احساسات هواداران خود را نشان میدهند.
نژادپرستی فرهنگی که علیه آذربایجان روا داشته شده تنها مختص به ورزش نیست و نهادینه شدن نژادپرستی به معنای نفوذ آن به لایه های مختلف جامعه و تحت تاثیر قرار دادن همه جنبههای زندگی میباشد. عدم توجه به فرهنگ و زبان آذربایجانی از سوی حاکمیت هم علت و هم معلول نژادپرستی نوین در ایران است، به این صورت که دیدگاه و اقدامات غیر مثبت از سوی حاکمیت زمینه را برای نفوذ نژادپرستی به بطن جامعه فراهم میکند و از سوی دیگر به سبب ایستارها و باورهای تنگنظرانهای که نسبت به آذربایجانیها و داراییهای معنویشان (شامل زبان، فرهنگ، تاریخ و…) در جامعه شکل میگیرد هر گونه اقدام از سوی حکومت را برای برچیدن نژادپرستی سخت و دشوار میکند.
رسانهها، نهادهای اداری و امنیتی به همراه نیروهایشان جزئی ازجامعه هستند که رفتارهای نژادپرستانه آنها ناشی از عادی و معمول شدن نژادپرستی در آن جامعه است و اعمال غیرمسئولانه آنها شرایط را بغرنجتر میکند. دقیقا به همین دلیل است که رفتار نژادپرستانه پلیس علیه سیاهان در ایالات متحده و بریتانیا اعتراضات گستردهای را به دنبال دارد چرا که معترضان به واقع نگران نهادینه شدن نژادپرستی در جامعه هستند. اعتراضات وسیع مردم آذربایجان در جریان توزیع پرسشنامه توهینآمیز صدا و سیما در سال ۱۳۷۴ و توهین روزنامه دولتی “ایران” در سال ۱۳۸۵ نیز حاوی این نگرانی بود. برخوردهای امنیتی با فعالان فرهنگی و مدنی آذربایجان، امنیتی شدن فضای مسابقات ورزشی، محتوای توهینآمیز و نژادپرستانه برخی فیلمها و برنامههای تلویزیونی و سینمایی، اظهارات نژادپرستانه اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی و… همگی از تکوین افکار و باورهای نژادپرستانه و تحکیم روزافزون این باورها در جامعه حکایت کرده و باعث افزایش نگرانیها میشوند.
تداوم این رویه نگران کننده سبب وحدت و یکپارچگی در جامعه نخواهد شد بلکه منتج به بیاعتمادی در قسمتهای مختلف جامعه و چندپارچگی آن میگردد. برای مقابله با نژادپرستی نوین و نهادینه شدن آن حاکمیت باید در سیاستهای فرهنگی خود و نوع برخورد با سایر فرهنگها تجدید نظر کند و نهادها و فعالان مدنی نیز با دوری از فضاهای آمیخته با نژادپرستی کمک حال جامعه در بیرون آمدن از این باتلاق خطرناک شوند.
منابع:
۱-جامعه شناسی، آنتونی گیدنز، چاپ چهارم از ویراست چهارم، ۱۳۸۹
۲-مصاحبهها و مقالات طارق مودود مؤسس و مدیر مرکز مطالعات قومیت و شهروندی دانشگاه بریستول.